جدول جو
جدول جو

معنی لال رگ - جستجوی لغت در جدول جو

لال رگ(رَ)
سرخ رگ جهنده. شریان
لغت نامه دهخدا
لال رگ
رگ جهنده شریان
تصویری از لال رگ
تصویر لال رگ
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لاله رو
تصویر لاله رو
(دخترانه)
لاله چهر، آنکه چهره و صورتی سر و زیبا چون گل لاله دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لاله رخ
تصویر لاله رخ
(دخترانه)
لاله چهر، آنکه چهره و روی زیبا چون گل لاله دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لاله رخ
تصویر لاله رخ
لاله رخسار، لاله روی، معشوقی که گونه های سرخ به رنگ گل لاله دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لالنگ
تصویر لالنگ
طعامی که مردم فقیر از مهمانی ها با خود ببرند، نان پارۀ گدایی، برای مثال پاره های نان و لالنگ و طعام / در میان کوی یابد خاص و عام (مولوی - ۴۶۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاش برگ
تصویر لاش برگ
برگ پلاسیده، برگ از درخت افتاده و پوسیده
فرهنگ فارسی عمید
(لَ / لِ رُ)
از صفت نیکوان. صاحب گونه های سرخ و لاله مانند. نیکوروی:
بدین لاله رخ گفته بد در نهفت
که شاه گرانمایه گیری به جفت.
فردوسی.
نگه کردموبد شبستان شاه
یکی لاله رخ بود تابان چو ماه.
فردوسی.
از آن دو ستاره یکی چنگ زن
دگر لاله رخ چون سهیل یمن.
فردوسی.
چو هنگامۀ زادن آمد پدید
یکی دختر آمد ز ماه آفرید
مر آن لاله رخ را ز سر تا به پای
تو گفتی مگرایرج استی بجای.
فردوسی.
بنفشه زلفاگرد بنفشه زار مگرد
مگرد لاله رخا گرد لالۀ رنگین.
فرخی.
هر زمان جوری کند بر من بنو معشوق من
راضیم راضی به هرچ آن لاله رخ با ما کند.
منوچهری.
بدش دختری لاله رخ کز پری
ربودی دل از کشی و دلبری.
اسدی (گرشاسب نامه ص 615 نسخۀ خطی مؤلف).
گر باده خوری تو با خردمندان خور
یا باصنمی لاله رخ و خندان خور.
خیام.
با روی تو به لاله و ما هم نیاز نیست
زانم چنین که لاله رخ و ماه منظری.
ادیب صابر.
به کوی لاله رخان هر که عشقباز آید
امید نیست که هرگز به عقل باز آید.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(اُ بِ)
نام بندری است به دانمارک دارای 43000 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
(گَ)
مصفاکننده. (ایوب 22:30 مزامیر 66:10 امثال سلیمان 17:3 اشعیا 1048) : فلزات گرانبها را قال گر مصفا کرده چرک آنها را جدا ساخته یعنی فلز مذکور را به توسط حرارت گداخته سرب یا ملح قلی بر آن افزوده اشیاء مذکوره با مواد دیگر متحدگشته خود فلز خالص و پاک میشود. اسباب این کار دم وکوره است. قال گر نقره با کمال مواظبت بکار خود مشغول میشود و نهایت مواظبت و مراقبت را در آن بکار میبرد وقتی این فلز بچرخ افتاده قال گر صورت خود را در آن مشاهده نماید آن وقت میداند که عمل کامل و تمام است. (کتاب ملاکی 3:3 کتاب اشعیا 1:25، ارمیا 6:29، کتاب زکریا 13:9). و مسیح نیز قوم خود را بهمین طور از آلایش و خباثت گناه پاک و مقدس میسازد. (رسالۀ رومیان 8:29، رسالۀ عبرانیان 12:20) (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ)
دارای روئی چون لاله. لاله رخ
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ رَ)
به رنگ لاله. سرخ:
فرامرز را دید همچون نهنگ
سرو دستش از خون شده لاله رنگ.
فردوسی.
به مشگین زگال آتش لاله رنگ
درافتاده چون عکس گوهر به سنگ.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(سُ)
سرخی سرخ. سخت سرخ و آتشی، خشمناک و سرخ شدۀ از خشم
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ بَ)
برگ لاله:
رویش میان حلۀ سبز اندرون پدید
چون لاله برگ تازه شکفته میان خوید.
عماره.
زلف تو از مشک ناب چنبر چنبر
روی تو از لاله برگ خرمن خرمن.
فرخی.
، مجازاً روی:
چنان ننگش آمد ز کار هجیر
که شد لاله برگش بکردار خیر.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(شَ بَ)
هنگامی که بر پوشش مردۀ خاک جنگل برگهای خشک و شاخه های تازه افتاده افزوده میشود در قسمت زیرین آن برگها و شاخه های کهنۀ سالهای پیش تدریجاً پوسیده و با لاشه های کرمها و جانورانی که در زیرزمین مرده و پوسیده اند و همچنین ریشه های پوسیده یک لایۀ تیره رنگی درست میکنند که آن را لاشبرگ مینامند. لاشبرگها دو نوعند: لاشبرگ شیرین و لاشبرگ ترش. لاشبرگ شیرین از لحاظ شیمیائی دارای واکنش خنثی میباشد و آن را خاک برگ جنگلی نیز مینامند. این لاشبرگ برای درختان جنگل بسیار سودمند است. لاشبرگ ترش دارای واکنش اسیدی است و برای درختان جنگل چندان خوب نیست. لاشبرگ شیرین - لاشبرگ شیرین سیاه رنگ و لخته لخته است و از مواد معدنی و آلی که دارای ازت فراوان هستند ساخته شده. این ازت و همچنین مواد معدنی در برگهای خشک فراوان میباشد. برگهایی که در پائیز از درخت میریزند بطور متوسط دارای 12 تا 14 درصد آب و 5 تا 10 درصد خاکستر و 3 تا 4 درصد ازت هستند و یک هکتارجنگل دانه زاد راش که در حدود 3700 کیلوگرم در سال برگ به زمین میریزد قریب 185 کیلوگرم مواد معدنی و 37 کیلوگرم ازت به پوشش مرده می افزاید. گذشته از ازتی که در برگها یافت میشود، پوشش مرده ازت فراوانی هم از هوا دریافت میکند و اینکار بوسیلۀ باکتریهای ویژه ای انجام میشود که در روی برگهای خشک پوشش مرده یافت میشوند و این باکتریها ازت فراوانی از هوا می ربایند و خاک جنگل را از این عنصر گرانبها که در کشاورزی از راه کود به زمین میرسد بی نیاز میکنند. جذب ازت نتیجۀ هم زیستی چندین باکتری است: 1- گرانولوباکترها و آئروباکترها. 2- ازتوباکتر کروککم. کار باکتریها و جانوران در ساختن لاشبرگ: در لاشبرگ شیرین باکتریهائی یافت میشود که در لاشبرگ ترش کمیاب و گاهی نایاب میباشند. این باکتریها مایۀ پوسانیدن پوشش مرده وساختن لاشبرگ میگردند و با باکتریهائی که در زمینهای زراعتی یافت میشود اختلاف دارند. مثلاً میکروککوس نیتریفیکانس که در خاک زراعتی فراوان است در خاک جنگل نایاب میباشد، از این رو خاکهای جنگل با داشتن ازت فراوان هیچگاه دارای نیترات نمیباشند. برخی قارچها نیز مانند باکتریها در پوسانیدن پوشش مرده و ساختن لاشبرگ مؤثرند، جانوران کوچک از دستۀ بی مهرگان (غیر ذی فقار) مانند ریشه پائیان وکرم های خاکی نیز بپوسانیدن پوشش مرده کمک میکنند بدین ترتیب که از برگها و گیاههای خشک تغذیه کرده و باآخال خود آنها را به خاک برمیگردانند. کرمهای خاکی بویژه خیلی سودمند هستند و برگهای خشک ممرز را بیش از برگ سایر درختان دوست میدارند چنانکه در جنگلهای ممرز که در زمستان زمین آنها پوشیده از برگهای خشک است تا آغاز تابستان اثری از برگهای خشک باقی نمیماند. اثر آب و هوا در پوسانیدن پوشش مرده: گرما در پوسانیدن پوشش مرده اثر دارد... نم هوا و خاک در پوسانیدن پوشش مرده مؤثر است و هر چند برگهای خشک نمناکتر باشند زودتر میپوسند و اگر برگها خیلی خشک باشند بهیچوجه نخواهند پوسید و از طرفی چون اکسیژن برای عمل باکتریها لازم است اگر آب سطح پوشش مرده را بپوشاند و از راه یافتن هوا در آن جلوگیری کند پوسیدگی بخوبی انجام نخواهد گرفت بنابراین اندازۀ نم پوشش مرده از این لحاظ دارای حداقل و حداکثری است که بستگی به جنس خاک دارد. اثر روشنائی در پوسانیدن پوشش مرده هنوز آشکار نیست ولی گمان میرود که بهیچوجه مؤثر نباشد. اسیدهای معدنی مایۀ کندی پوشش مرده میشوند ولی قلیاها، در صورتیکه پوشش مرده به اندازۀ کافی نمناک باشد، پوسیدن آن را سریعتر میکنند. از اینرو در جنگلهائی که در زمین های آهکی میرویند پوسیدن پوشش مرده بخوبی انجام می گیرد. کلرورها و سولفاتها و همچنین چربیها و رزین و مازوج از سرعت پوسیدن میکاهد ولی فسفاتها ونیترات ها آن را تسریع میکنند. برگهای رزین دار و برگ درختانی که مازوج دارند دیر میپوسند. لاشبرگ ترش: چنانچه نم کافی در پوشش مرده یافت نشود یا هوا در آن راه نیابد و یا گرمای خاک کافی نباشد لاشبرگی که از پوسیدن پوشش مرده به دست می آید واکنش اسیدی خواهد داشت و آن را لاشبرگ ترش یا لاشبرگ خام مینامند. این لاشبرگ در جنگلهای سردسیر یا در ارتفاعات زیاد کوهستانها که هوا خیلی سرد و نم آن فراوان باشد یا در کلاکها که نم خاک کم است دیده میشود. در خاکهای شنی که آب با سرعت بسیاری فرو می نشیند چون نم کافی موجود نیست لاشبرگ ترش درست میشود زیرا خشکی بسیار مایۀ نابود شدن باکتریها میشود و پوسیدن پوشش مرده بخوبی انجام نمیگیرد. در شنزارهائی که پوشیده از جنگل هستند نم خاک تا اندازه ی محفوظ می ماند و باکتریها میتوانند کار خود را ادامه دهند ولی اگر به علتی قسمتی از درختان جنگل برانداخته شوند خاک در معرض تابش مستقیم خورشید قرار گرفته و بزودی خشک میشود و دیگر برای رویانیدن درخت شایستگی خود را از دست خواهد داد... (جنگل شناسی کریم ساعی ج 1 صص 90- 95)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
بارون شارل تئودوردو. کشیش صاحب مرتبه و سیاستمدار آلمانی (1744-1817 میلادی) ، بارون ژان فریدریک هوگودو کمپزیتورو آهنگ ساز معروف (1752-1813 میلادی) ، دوک امریک ژزف دو. نوادۀ دالبرگ آهنگ ساز (1773 -1833)
لغت نامه دهخدا
(لَ گَ)
کنایه از ایجادکننده لعل. (آنندراج). سازندۀ لعل:
سنبل او سنبلۀ روزتاب
گوهر او لعل گر آفتاب.
نظامی.
لعل فشان ساقی زرین کمر
گشته چو خورشید فلک لعل گر.
میرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(لَ رَ)
دارای رنگی چون لعل. سرخ:
دو یاقوت دادش دگر لعل رنگ
صدوبیست مثقال هر یک به سنگ.
اسدی (گرشاسب نامه).
حریفان خراب از می لعل رنگ
سر چنگی از خواب در بر چو چنگ.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(رَ / رُو)
راه مال رو، راهی که با ستور بدان توان رفت. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). راهی که از آن با چارپایانی مانند اسب و استر و خر می توان عبور کرد. مقابل ماشین رو و شوسه
لغت نامه دهخدا
ستور رو راه مال رو. راهی که از آن چارپایان (اسب و استر و خر) عبور کنند
فرهنگ لغت هوشیار
لال رخ سرخ روی: و تا وقت غروب حمرت شفق (می) بر مشاهده شاهدان لعل رخ سر سیاه خورد مجلس خالی شد
فرهنگ لغت هوشیار
لال رنگ سرخرنگ دارای رنگ لعل سرخ رنگ: حریفان خراب از می لعل رنگ سر چنگی از خواب در بر چو چنگ. (سعدی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لعل گر
تصویر لعل گر
لالگر
فرهنگ لغت هوشیار
برگ لاله: رویش میان حله سبزاندرون پدید چون لاله برگ تازه شکفته میان خوید. (عماره لغ)، چهره روی: چنان ننگش آمد ز کار هجیر که شد لاله برگش بکردار خیر. (شا. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
دارای چهره سرخ و لطیف چو لاله خوبروی: هرزمان جوری کند بر من بنو معشوق من راضیم راضی بهرچ آن لاله رخ باماکند. (منوچهری. د. چا. 25: 2)
فرهنگ لغت هوشیار
برنگ لاله سرخ قرمز: بمشکین ز گال آتش لاله رنگ در افتاده چون عکس گوهر بسنگ. (نظامی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
لایه تیره رنگی که در نتیجه پوسیدگی برگهای تازه یا خشک و ساقه های جوان افتاده بر روی خاک جنگل بوجود میاید و در حقیقت لاشبرگ نوعی خاک برگ است. لاشبرگ ممکنست دارای واکنش شیمیایی اسید باشد، در این حالت آنرا لاشبرگ ترش نامند و ممکنست دارای واکنش شیمیایی خنثی باشد که در این صورت آنرا لاشبرگ نامند
فرهنگ لغت هوشیار
طعامی است که مردم فرومایه در مهمانیها بردارند زله: مرثیه سازم که مرد شاعرم تا از ینجا برگ و لالنگی برم. (مثنوی نیک. 318: 6)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مال رو
تصویر مال رو
((رُ))
راه باریکی که در اثر رفت و آمد چهارپایان درست شده باشد
فرهنگ فارسی معین
((بَ))
لایه تیره رنگی که در نتیجه پوسیدگی برگ های تازه یا خشک و ساقه های جوان افتاده بر روی خاک جنگل به وجود می آید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کلان رگ
تصویر کلان رگ
آرطی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مام رگ
تصویر مام رگ
آورتا، آرطی
فرهنگ واژه فارسی سره
رنگی مایل به زرد که شبیه به رنگ شغال است
فرهنگ گویش مازندرانی
ردپای شغال
فرهنگ گویش مازندرانی
کفگیر ویژه ی کندن ته دیگ
فرهنگ گویش مازندرانی